كمكي (كمك كردن)
روز جمعه گفتم يه كم خونه رو تميزو به قول امير علي مرتبي كنم .امير علي هم گفت منم ميخوام كمكي (كمك )كنم . گفتم باشه كمك كن رفتي جارو برقي رو كشون كشون داري مياري ميگم بذار كمكت كنم اجازه ندادي و با چه مشقتي اوردي تا بكشي . يه 10 دقيقه اي جارو كشيدي بعد آب پاشو خاستي و تمام درو ديوارو اينه و شيشه و مبل و كلا خونه رو تا بخاري خيس كردي .بعدش دستمال كشي كجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/بطري دلستر رو . پسر مهربونم من اگه بخوام تو كمك نكني به كي بگم و بالخره ديگه كاري كرد كه عصباني شدم و دعوات كردم و گريه كردي . و وقتي بابا جون ميگفت چي شده ميگي مامانو اذيت كردم منو دعوا كرد .بازم خيلي خوبه ميدوني اذيت كردي . ودر اخر هم يه كار كردي كارستو...
نویسنده :
مامان جون
12:39